ننه

 

 

بچه های فامیل دور ننه بزرگم جمع شده بودن،


ننه داشت از قدیما میگفت!


که یه دفه زل زد تو چشم یکی از نوه هاش و پرسید:


عزیزم مگه عقد کردی؟


با تعجب جواب داد نه!


ننه روشو برگرند و زیر لب گفت:


یاد اون زمون بخیر تا کسی خونه شوهر نمی رفت نه ابروهاشو

برمیداشت نه سرخاب سفیدآب میکرد...


بغل دستیش در گوشش گفت تا ننه نفهمیده پسری پاشو برو گمشو بیرون!

 



نظرات شما عزیزان:

ننه قزی
ساعت10:46---23 دی 1394


فاطمه
ساعت17:49---26 آبان 1394
حقیقت محض

نگان
ساعت17:29---9 آبان 1394
خیلی با حالا بود

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : شنبه 9 آبان 1394برچسب:, | 15:42 | نویسنده : ترگل |