نی نای نای


دیروز ته اتوبوس بدجوری چهره ام گرفته و درهم بود

 

که یه پیرزن خوش لباس و بانشاط رو کرد بهم گفت:

 

ننه، بگو نی نای نا نای نی نای نای.

 

دیدم میخواد من رو از غصه دربیاره، ازش خوشم اومد.

 

شروع کردم بشکن زدن و باهاش دم گرفتم: نی نای نا نای نی نای نای.

 

یهو فضا عوض شد و همه شروع کردند دست زدن.

 

پیرزنه دست کرد تو کیفش، منم همینطور که قر میدادم، داد زدم:

 

شاباش شاباش.

 

یه هو دیدم بجای پول، یه دست دندون مصنوعی درآورد،

 

گذاشت دهنش و گفت:

 

نره غول نفهم، ده دفعه گفتم بگو نیاوران نیگه دار؛

حالا باید دو تا ایستگاه پیاده برگردم!

 

 



نظرات شما عزیزان:

ننه قزی
ساعت11:20---23 دی 1394


نگان
ساعت14:36---30 آذر 1394
آخی نازیییییی

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : یک شنبه 29 آذر 1394برچسب:, | 16:24 | نویسنده : ترگل |